111- پناه من! من نیزهمچون گناهکاران در انتظار عفو تو هستم،و از رحمتت نیزکه نیکوکاران توقع اش را دارند ناامید نیستم.
112- پناه من! برمن خشمگین مشو که من توان خشم تورا ندارم، وبرمن تندی مکن که مرا یارای ایستادن در برابر تندی تو نیست.
113- پناه من! اگر مادرم مرا برای دوزخ بزرگ کرده است ای کاش که نمی کرد، و اگر برای بدبختی مرا به دنیا آورده است ای کاش که نمی آورد.
114- پناه من! وقتی یاد لغزشهایم می افتم اشکم سرازیر می شود ،چرا که نشود؟آخر من که نمی دانم عاقبت به کجا می روم ودر سر راه برسرم چه می آید.وبه چشم خودم می بینم که جانم مرا فریب می دهد، و روزگار عمرم بر من نیرنگ می زند.مرگ بال های خودرابرسرم گسترده است ودیدگان فنا از نزدیک برمن خیره مانده اند. من که بلندترین صداهادر گوش هایم طنین انداخته است دیگر چه بهانه ای دارم؟
115- پناه من! ازکسی که دربین زندگان لباس سلامتی بر تن من کرده است انتظار دارم که با بخشش رافت اش برمن،دربین مردگان نیزمرا برهنه رها نکند،و ازکسی که در زمان زندگی من با خوبی خود سرپرستی مرا عهده دار بوده است انتظار دارم که در مرگ من نیز آمرزشش را شفیع من قرار دهد.ای همدم هر بیکس!در گور همدم بیکسی من باش، و ای دومین هر تنهایی!برتنهایی من در گور دلت بسوزد، و ای دانا و آگاه از هر راز و زمزمه ای! و ای برطرف کنندهء هر سختی و گرفتاری یی، ای برترین نعمت بخشان! و ای کسی که از همه بیشتر نعمت می بخشی! و ای کسی که در زندگی دنیایی ام برمن لطف کرده ای!درمیان ساکنین(کرهء) زمین نظرت نسبت به من چیست،و با من در خانهء وحشت وبلا چه خواهی کرد؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر