نماز مهدی اخوان ثالث(م.امید)
باغ بود ودره-چشم انداز پرمهتاب
ذات ها باسایه های خود هم اندازه
خیره در آفاق واسرار عزیز شب
چشم من -بیدار وچشم عالمی در خواب
نه صدایی جز صدای رازهای شب
وآب ونرمای نسیم وجیرجیرک ها
پاسداران حریم خفتگان باغ
وصدای حیرت بیدار من(من مست بودم.مست)
خاستم از جا
سوی جورفتم.چه می آمد
آب
یانه.چه می رفت.همزآنسان که حافظ گفت:عمر تو
باگروهی شرم وبی خویشی وضوکردم
مست بودم.مست سرنشناس.پانشناس.اما
لحظهء پاک وعزیزی بود
برگکی کندم
ازنهال گردوی نزدیک
ونگاهم رفته تابس دور
شبنم آجین سبز فرش باغ هم گسترده سجاده
قبله گو هر سوکه خواهی باش.
باتودارد گفت و گو شوریدهء مستی
-مستم و دانم که هستم من-
ای همه هستی زتو.آیا توهم هستی؟
زاگون-مرداد1339
ازاین اوستا-مجموعه اشعار1339-1344-انتشارات مروارید-چاپ اول 1344.
درشرح این شعراخوان ثالث نگاه کنید به منابع ومآخذ زیر:
1-بازخوانی نماز-دکتر محمدرضاروزبه
درشماره56-تابستان 1382-فصلنامه ی هنر
2-تأملی در شعرنماز-بهاء الدین خرمشاهی
در باغ بی برگی(یادنامهء اخوان ثالث)
3- دیدار وشناخت –م.امید-سیروس طاهباز.
مرحوم سهراب سپهری نیز دراین مضمون والبته بسیار ادیبانه تر ومودب تر (به تعبیر من)در شعر (صدای پای آب)چنین می سراید:
اهل کاشانم
روزگارم بدنیست
تکه نانی دارم.خرده هوشی.سرسوزن ذوقی
مادری دارم بهترازبرگ درخت
دوستانی.بهتراز آب روان
وخدایی که دراین نزدیکی است:
لای این شب بوها.پای آن کاجبلند
روی آگاهی آب.روی قانون گیاه.
من مسلمانم
قبله ام یک گل سرخ
جانمازم چشمه.مهرم نور
دشت سجادهء من.
من وضوبا تپش پنجره ها می گیرم.درمازم جیان دارد ماه.جریان دارد طیف.
سنگ از پشت نمازم پیداست:
همه ذرات نمازم متبلور شده است.
من نمازم را وقتی می خوانم
که اذانش راباد.گفته باشد سرگلدستهء سرو
من نمازم را.پی تکبیره الاحرام علف می خوانم.
پی قدقامت موج
کعبه ام برلب آب
کعبه ام زیر اقاقی هاست.
کعبه ام مثل نسیم.می رود باغ به باغ.می رود شهر به شهر.
حجرالاسود من روشنی باغچه است...