51-پناه من!وقتی که لخت،عریان،و ژولیده ،در حالی که سرهایمان به گرد گور آلوده است و رویمان از خاک لحد رنگ دیگری گرفته است،دیدگانمان از هول قیامت فرو افتاه است ودهان هایمان از شدت تشنگی خشکیده است ،شکم هایمان ازبس مانده است گرسنه وخالی شده،ودر اینجا بدی هایمان دربرابر چشم دیگران آشکار شده است،پشت هایمان از سنگینی بارها خم شده وگرتار دردسرهایی هستیم که از همسر وفرزندانمان به ما رسیده است،تو دیگر با برگرداندن روی خود ازما وسلب احسانی که امید ماآن رابه نظرمان آورده است مصیبت مارادوچندان مکن.
52- پناه من!این چشم ها نه به گریه افتادند ونه با آب خوردن اصلاح شدند ونه کم خوای گشتند.به شنیدن شیون و زاری پسر مرده ها عزای خودشان از یادسان رفت.فقط غصه ی (گناهان)عمدی وسهوی،واندوه آن کارهایی که پیامد بلایش چشم هارا متوجه خود می کند باقی ماند.و(اینک) تو ای عزیز! تو می توانی هر اندوهی را بر طرف کنی.
53- پناه من!اگر که خطاکاریم،از اینکه حرمتت را نگه نداشته ایم بر سزای خودمان گریه می کنیم.واگر که محرومیم،از اینکه چرابه هرچه که از جود تو توقع داریم نمی رسیم اشک می ریزیم.
54- پناه من!شیرینی حرف هایی را که زبان من تن به هررنج وعذابی می دهدتا آنهارا ادا کند به بی میلی دلم نسبت به آن راهنمایی های حکیمانه ای که بر آنها شناخت وآگاهی می یابد درهم بیامیز.
55- پناه من!فرمان به نیکی دادی وتوخود از ماموران برانجام آن سزاوارتری،و امر کردی که جواب خواسته ها داده شود،وحال آنکه خود توبهترین مسئولانی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر