پنجشنبه، مرداد ۱۴، ۱۳۸۹

شطرنج دراشعارمولانا-شمس تبریزی

شطرنج دراشعارمولانا-شمس تبریزی


جلال الدین محمد مولوی بلخی رومی درکلیات دیوان کبیر یعنی غزلیات شمس تبریزی اش بااستفاده از مهره های شطرنج غزلی ساخته است که نقل آن رامناسب دیدم.فقط اشکالی درآن هست که به کاشفان آن به قید قرعه جایزه تعلق می گیرد.

بیذق=پیاده- سرباز.
فرزین =وزیر –حکیم.

ازسفربیذق شود فرزین راد
وزسفریابید(=یافت)یوسف صدمراد.
برد وماندی هست آخر.تاکه ماند.کی رود
ورنه این شطرنج عالم چیست باجنگ وجهاد؟
گه ره شه رابگیرد بیذق کژرو به ظلم
چیست؟فرزین گشته ام گر کژ روم باشد سواد
من پیاده رفته ام درراستی تا منتها
تاشدم فرزین وفرزین بندهایم دست داد.
رخ بدوگوید که منزلهات مارامنزل است
خطوتین ماست این جمله منازل تامعاد
شاه گوید مر شمارا ازمن است این بادوبود
گرنباشدسایهءمن بود جمله گشت باد
اسب راقیمت نماند-پیل چون پشه شود
خانه ها ویرانه ها گردد چوشهرقوم عاد
اندرین شطرنج برد وماند یکسان شدمرا
تابدیدم کین هزاران لعب یک کس می نهاد
درنجات اش مات هست و هست درمات اش نجات
زان نظر ماتیم ای شه –آن نظربرمات باد.
ازکلیات شمس -7119-7129

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر